دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق هوش هیجانی (فصل دوم)
دانشجویان و کاربران گرامی محتوای این فایل مبانی نظری و پیشینه تحقیق هوش هیجانی (فصل دوم) می باشد که در قالب WORD – قابل ویرایش و در 51 صفحه تهیه و تنظیم شده است برای خرید و دانلود فایل به روی گزینه افزودن به سبد خرید کلیک نمایید.
بخشی از متن:
هوش هیجانی
هيجانها بخش اعظمي از زندگي را در بر ميگيرند. حضور مستقيم و غيرمستقيم هيجانها را ميتوان در استدلال و عقلانيت مشاهده كرد. بياعتنايي به هيجانها، عدم مديريت آنها و مسامحه در بيان آنها ميتواند هزينههاي گزافي را براي انسان درپي داشته باشد. پژوهشهاي نوين نشان ميدهند كه فقدان هوش هيجاني ميتواند آثار مخربي را در زمينههاي فردي و اجتماعي ايجاد كند و برعكس، تحصيل و تقويت آن، زمينهساز موفقيتهاي بزرگ خواهد بود. آموزش هوش هيجاني ميتواند بستر مناسبي براي اعتلاي فردي و اجتماعي در حوزههاي مختلف و متنوع فرهنگ فراهم آورد. به اعتقاد برخي از صاحبنظران، هوش هيجاني در زندگي عادي اهميت زيادي دارد. به نظر ميرسد اين فرض كه برخي نميتوانند با هيجانهاي خود به خوبي كنار بيايند، روابط بين فردي مطلوبي ندارند، از سلامت رواني كمتري بهرهمندند و موفقيتهاي شغلي كمتري را تجربه مينمايند، فرض معقولي است. حوزه هوش عاطفي به عنوان يك موضوع مورد مطالعه، از بطن روانشناسي علمي ظهور پيدا كرد، از اين رو مربيان، روانپزشكان، متخصصان منابع انساني و سايرين به اين موضوع علاقمند شدند و بدين ترتيب، اين حوزه توسعه يافت. از زماني كه مجلههاي معتبر علمي مقالههايي در اين زمينه به چاپ رساندند تا به امروز مجلهها و مقالههاي پژوهشي، فعاليتهاي مربوط به اين حوزه را گزارش ميكنند(لامعی، 1390).
11-2 تعریف هوش هیجانی
میدانیم که در مغز ما چیزی بهنام هوشبهر وجود دارد که سالها فکر میکردیم که فرمانروای بدن است و رفتار ما براساس تشخیصی که او میدهد کنترل میشود، هرکجا رفتار خردمندانهای از کسی سرمیزند یا برعکس، سریع به او هوشبهر بالا یا هوشبهر پایین میگوییم. اما در سال 1990 یکی از ناشناختهها توسط دانیل گلمن کشف شد که بهگونهای گسترده بهصورت بخشی از زبان روزمره درآمد و بحثهای بسیاری را برانگیخت.
متفکران، مخترعان و بهطور کلی روشنفکران تعاریف متفاوتی از هوش دارند و به عنوان مثال فیلسوفان در تعریف هوش بر اندیشههای مجرد، زیستشناسان بر قدرت سازش و بقا، متخصصان تعلیم و تربیت بر توانایی و روانشناسان عمدتاً بر قدرت سازگاری فرد در محیط یا توانایی درک و استدلال تأکید دارند. (جردن و همکاران،2005، به نقل از یارمحمدیان،1390).
روانشناسان هوشهای مختلفی را شناسایی کردهاند که بیشتر اینها میتوانند در 3 گروه دستهبندی شود: هوش عینی، هوش انتزاعی و هوش اجتماعی. هوش عینی، توانایی درک اشیاء و کار کردن با آنهاست، در حالی که هوش انتزاعی توانایی در نشانههای کلامی و ریاضی است. شناسایی هوش اجتماعی به روانشناسان کمک میکند تا آنها بتوانند تشخیص دهند چه کسانی از توانایی درک اشخاص و ایجاد رابطه با دیگران برخوردارند که اولینبار توسط ثرندایک در سال 1920 تعریف شد. هوش هیجانی ریشه در تعریف هوش اجتماعی دارد (واگنر ، 2005).
گلمن هوش هیجانی را چنین تعریف میکند. «هوش هیجانی نوعی دیگری از هوش است. این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمگیریهای مناسب در زندگی است. عاملی که بههنگام شکست در شخص ایجاد انگیزه و امید میکند». او معتقد است که هوشبهر در بهترین حالت خود فقط عامل 20 درصد از موفقیتهای زندگی است، 80 درصد موفقیتها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موارد در گرو مهارتهایی است که هوش هیجانی را تشکیل میدهد(گلمن، 1999)
نظریهپردازان هیجانی معتقدند که هوش هیجانی به ما میگوید که چه کار میتوانیم انجام دهیم، در واقع هوش هیجانی، یعنی داشتن مهارتهایی تا بدانیم کی هستیم، چه افکار، احساسات، عواطف و رفتاری داریم، یعنی شناخت عواطف خود و دیگران، تا بتوانیم براساس آن رفتاری مبتنی بر اخلاق وجدان اجتماعی داشته باشیم. ما برای موفقیت در قبولی در دانشگاه نیازمند هوش بهر هستیم ولی برای موفقیت در زندگی فردی و شغلی به هوش هیجانی نیاز داریم. در محیط کار هوش هیجانی نقش بارزتری در داشتن عملکرد مطلوب نسبت به سایر قابلیتها از قبیل هوششناختی یا مهارتهای فنی ایفا میکند، لذا با پرورش و رشد هیجانی و قابلیتهای آن، هم سازمان و هم کارکنان از مزایای آن بهرهمند میشوند. هوش هیجانی مانند هوش بهر قابل اندازهگیری است، هوش هیجانی امکان آگاهی از هیجانات و بهطور کلی کنترل، جهتدهی و مدیریت آن را فراهم می کند تعداد زیادی از افراد جامعه هوش بهر بالایی دارند اما کارهای احمقانه انجام میدهند، چون مدیریت هیجان ندارند (همان منبع). در واقع، هیجان در موارد مختلف بر آنها مدیریت میکند. یکی از مهمترین تفاوتهای هوشبهر با هوش هیجانی این است که هوش بهر از طریق ژنتیک اما هوش هیجانی از طریق آموزش ایجاد میشود. بهنظر میرسد ساختار مغز انسان با وجود رشد سرسامآوری که در علوم ریاضیات و منطق داشته است از نظر عواطف با انسانهای اولیه تفاوت چندانی نکرده است. هنوز در عکسالعمل انسان درقبال خشم، جریان خون به سمت دستها و تندتر شدن ضربان قلب است(مایر و همکاران، 2000؛ به نقل از علی اکبری دهکردی، 1391).
در برابر ترس، خون به عضلات پا جریان مییابد و گریختن را آسان میکند و درنتیجه صورت رنگ خود را از دست میدهد و در برابر عشق دچار انگیختگی پاراسمپاتیکی میشود که واکنش از آرامش کلی و خردمندی را پدید میآورد و درهنگام تعجب ابروها را بالا میاندازد تا میدان دید وسیعتری داشته باشد. در واقع با وجود رشد بسیار بالای خردورزی در انسان که فاصله زیاد با اجرا پیدا کرده است، قلب و عواطف و احساسات انسانها تغییرات زیادی نکردهاند و انسان در این زمینه رشد چشمگیری نداشته است. با وجود آنکه خیلی پیش از آنکه مغز متفکر و منطقی پدید آید، مغز هیجانی وجود داشته است در واقع مسائل هیجانی مربوط به ادامه مغز است که به عنوان مخزن خاطرات هیجانی عمل میکند. مغز انسان در قرن 21 زندگی میکند، درصورتیکه قلب او در دوران پارینهسنگی است(همان منبع).
12-2 اهميت هوش هيجاني
هوش هيجاني پيش بيني کننده موفقيت افراد در زندگي و نحوه برخورد مناسب با استرس هاست. پرورش و رشد هوش هيجاني از اهميت زيادي برخوردار است. موارد زير را مي توان به عنوان اهميت هوش هيجاني بيان نمود.
1 – ايجاد حس مسئوليت پذيري
2- ايجاد زندگي شاد و با نشاط
3- برخورد با موقعيت هاي خطرناک
4- ايجاد روحيه همکاري و کمک به ديگران
افرادي که از نظر هوش هيجاني در سطح بالاتري هستند، تحقيقات نشان داده است که ويژگي هاي زير را دارا هستند:
1- يادگيرندگان بهتري هستند.
2- مشکلات رفتاري کمتري دارند.
3- هيجانهاي خود را بخوبي بيان مي کنند.
4- به حرفهاي ديگران خوب گوش مي کنند.
5- از خود خشونت کمتري نشان مي دهند.
6- دوستان زيادي پيدا مي کنند.
7- خوشحال و با نشاط هستند.
8- تحمل مشکلات در آنها زياد است.
9- درباره اطرافيان خود احساس خوبي دارند (پلیتری ، 2002؛ به نقل از علی اکبری دهکردی، 1391).
13-2 تفاوت هوش هيجاني و هوش شناختی
هوش هيجاني و هم هوش شناختي اندازه اي از توانايي هستند نه خود توانايي. نظريه پردازان هوش هيجاني معتقدند که هوش شناختی به ما مي گويد چه کاري مي توانيم انجام دهيم در حاليکه هوش هيجاني به ما ميگويد چه کاري را بايد انجام دهيم. هوش شناختی شامل توانايي هاي ما براي يادآوري، تفکر منطقي و انتزاعي مي شود در حاليکه هوش هيجاني به ما مي گويد چگونه از هوش شناختی درجهت موفقيت در زندگي استفاده کنيم. داده هاي موجود بيانگر اين نکته است که هوش هيجاني مي تواند به قدرت بهره هوش عمومي و حتي قوي تر از آن عمل کند، اما هنوز نمي توان گفت که ميزان اهميت هوش هيجاني در موفقيت چقدر است. بهره هوش عمومي در بهترين حالت خود 20 درصد در عوامل تعيين کننده موفقيت در زندگي دخيل هستند و 80 درصد به عوامل ديگر وابسته است که نمي توان ميزان آن را در زندگي هر شخص تعيين کرد. براي افراد در موقعيت هاي رهبري 85 درصد توانمندي هايشان در حوزه هوش هيجاني بود. وقتي تحقيقات به درون يک شغل يا حرفه مي نگرد تا دريابد که چه چيز افراد را تا بالا مي برد و چه چيز آنها را ثابت نگه مي دارد و باعث سقوط آنها مي گردد هوش هيجاني، پيش بيني کننده قويتري نسبت به بهره هوش عمومي خواهد بود(واحدی و مرادی، 1388).
جزئیات:
توضیحات: فصل دوم مقاله کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو مقاله
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نکات مهم : پس از پرداخت وجه لینک دانلود به شما نمایش داده میشود و برای اطمینان بیشتر یک لینک دیگر به ایمیل شما ارسال میگردد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.